هنوز بوی اقاقی می آید از خاک دیارم...
دل آسمان برای زمینی های آسمانی هنوز هم تنگ می شود، بغض می کند و می بارد و می برد تا خود خدا همان زمینی های آسمانی را.
هنوز بوی اقاقی می آید از خاک دیارم. هنوز عطر شهادت لا به لای کوچه پس کوچه های شهرم می پیچد و حال غبار آلود دلم را از مرز هشدار رهایی می بخشد.
هنوز نوای حاج صادق، دل را هوایی می کند ... سبکبالان خرامیدند و رفتند، مرا بیچاره نامیدند و رفتند و هنوز در باغ شهادت باز باز است...
آسمان شهرم ستاره باران می شود خیلی شب ها، ستاره ای که عیارش با زمین جور نمی شود و چاره ای ندارد جز رفتن و رسیدن به دل آسمان..
و جنس بهانه ی دل ها کمی فرق کرده این روزها،
بهانه ای که پشت سرش دلتنگی برای غربت حرم فریاد می زند...
راه این بار از حرم می گذرد، دلت که دلتنگ شود می روی، دلت که دل دلش با حرم باشد می روی و آسمان را این بار در آسمان دیار زینب (س) و رقیه (س) به آغوش می کشی...
فرزانه فرجی/